سابقه و هدف: با توجه به هم ابتلایی میان اختلال کارکرد جنسی (مراحل مختلف چرخه پاسخ جنسی نظیر میل جنسی، برانگیختگی، ارگاسم و رضایتمندی)، اختلال وسواسی جبری و افسردگی که ممکن است مربوط به آسیبشناسی روانی یا عوارض دارویی باشد، هدف این پژوهش بررسی تأثیراختلال وسواسی جبری با علایم افسردگی و بدون علایم افسردگی بر کارکرد جنسی بیماران بود.
روش بررسی: تحقیق و بررسی همگروهی تاریخی انجام شد. شرکتکنندگان در این پژوهش را ۵۶ بیمار اختلال وسواسی جبری که
۴۶ نفر دارای علایم افسردگی و ۱۰ نفر فاقد علایم افسردگی بودند، تشکیل دادند. شرکت کنندگان، مراجعان به درمانگاه سرپایی بیمارستان روزبه (وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران) بودند که پس از مصاحبه بالینی روانپزشک، پرسشنامههای دموگرافیکOCI-R , MOCI, BDI-II, IIEF, FSFI, را تکمیل کردند. رتبه کارکرد جنسی در دو گروه دارای علایم افسردگی و بدون علایم افسردگی با آزمون من ویتنی قضاوت آماری شد.
یافتهها: تحقیق روی ۵۶ بیمار وسواسی جبری که ۴۶ نفر آنها دارای علایم افسردگی و ۱۰ نفر آنها که فاقد علایم بودند، انجام شد. رضایتمندی جنسی در گروه بدون افسردگی جنسی ۹/۱+- ۲/۱۱ ودر گروه با افسردگی ۴/۳+-۴/۱۶ بود (۰۰۵/۰>p ) و کارکرد جنسی به ترتیب ۵/۹+- ۷/۵۸ و ۵۶/۱۵-+۶/۴۰ با (۰۰۶/۰>p ) و بالاخره نعوظ به ترتیب ۸/۲۵ و ۷/۱۶ بود (۰۰۹/۰>p ) تفاوت سایر شاخص های کارکرد جنسی در هر دو گروه مشابه بود .
نتیجهگیری: با توجه به معناداری ارتباط بین کارکرد جنسی مردان و افسردگی، به نظر میرسد که توام بودن افسردگی و اختلال وسواسی جبری باعث کاهش کارکرد جنسی میشود. ارزیابی بالینی و بررسی کارکرد جنسی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری با توجه به همزمانی ابتلا به علایم افسردگی پیشنهاد میشود.